اولین روزی که احساس کردم . سر کار بودم و توی حیاط کنار درخت ها قدم میزدم و بارون هم میومد ، و نشونه ای که یادمه این بود که بهونه ای پیدا کرده بودم واسه بیشتر نزدیک شدن بهش و ساخت یا کلیپ تبلیغاتی بود که گفتم نظر بده و باش و اونم استقبال کرد .
پس از این به بعد میتونستم خیلی بیشتر باهاش حرف بزنم بدون اینکه ایرادی داشته باشه . یه قدم مثبت برداشته بودم . و البته نهایتا فکر میکردم این یه دوست داشتنه ساده س که کمی قلبمو قلقلک میده و بس !
یه ,ای ,باشه ,داشته ,رویا ,مثبت ,بودم و ,بود که ,بدون اینکه ,بزنم بدون ,حرف بزنم
درباره این سایت